امامت در پرتوی عقل و نقل

امامت در پرتوی عقل و نقل

امیر المومنین - ولایت - خلافت - جانشینی- عصمت -
امامت در پرتوی عقل و نقل

امامت در پرتوی عقل و نقل

امیر المومنین - ولایت - خلافت - جانشینی- عصمت -

مفهوم شناسی ولی

 

مفهوم شناسی «ولی»

از مجموع کتابهای لغت استفاده می شود که برای ولی دو معنا را بیان کرده اند : اول : معنای «قرب و نزدیکی » یا پیاپی آمدن و دوم : «سرپرستی»متصرف بودن در امور کسی یا چیزی .و «ولیّ» بر وزن فعیل فقط به معنای دوم آمده است .

زمخشری در کتاب اساس البلاغه ذیل واژه «ولی» اینگونه می نویسد :

(وَلِیَهُ‏ وَلْیاً: دنا منه) یعنی به او نزدیک شد ( و کُلْ ممّا یلیک‏) هر آنچه به تو نزدیک شد ( و جلستُ ممّا یلیه‏ ) یعنی نزددیک تو نشستم .

و چند نمونه دیگر را ذکر می کند که همه به معنای نزدیک شدن و قرب می باشد و سپس وارد معنای دیگر ولی می گردد .

 ( و وَلیَ‏ الأمرَ و تولّاه‏)سرپرست کاری شد ( و هو ولیُّه‏ و مولاه‏ ) او سرپرست است  (و هو ولیّ‏ الیتیم و ولیّ‏ القتیل و هم‏ أولیاؤه‏) سرپرست یتیم و سرپرست خون کشته شده است ‏.[1]

بنابراین زمخشری دو معنا را برای ولی ذکر کرد معنای اول همان معنای قرب و نزدیکی است و معنای دوم ، سرپرستی می باشد .

راغب اصفهانی در کتاب شریف مفردات الفاظ قرآن ، ذیل واژه ولی می نویسد :

الْوَلَاءُ و التَّوَالِی‏: أن یَحْصُلَ شیئان فصاعدا حصولا لیس بینهما ما لیس منهما، و یستعار ذلک للقرب من حیث المکان[2]

فراهم آمدن دو چیز یا بیشتر که بین آنها چیزی که از جنس آنها باشد یافت نشود . و این کنایه از قرب و نزدیکی مکان می باشد .

با نگاه تحقیقانه به کتب لغت می یابیم که واژه ولی اگر به مضارع بیاید به معنا قرب و نزدیکی است اما اگر ماضی استعمال شود فقط به معنای سرپرستی می باشد .

نکته قابل ملاحظه این است که تعدد معنا در یک واژه به تعدد صیغه ی او بستگی ندارد بلکه باید به اصل کلمه مراجعه کنیم اگر چه یک کلمه وقتی به بابی برده شود ، معنای جدیدی به خود می گیرد ، ولی آیا همین معنای اصلی می باشد یا خیر ؟ باید گفت که این معنای اصلی نمی باشد .

بنابراین ولی وقتی به صیغه های دیگری برده می شود معانی دیگری به خود می گیرد که باید بررسی شود این معانی ، مصادیق این واژه هستند یا افراد مغرضی این معانی را بکار برده اند .

نکته دیگر آن است که نباید بین یک لغت و ملازمات آن لغت اتحاد قرار دارد ؛ مانند «سرپرست» که ملازماتی دارد مانند: یاری کردن ، دوست داشتن و رفاقت می باشد.

در نزد عرف معقول نیست که شخصی متخاصم با ولی خود باشد بلکه بر عکس دوستدار و یاور او می باشد .

نکته دیگری که باید تذکر داد این است که کتب لغت برای فهماندن یک لغت از مصادیق نزدیک یک لغت استفاده می نمایند . مثلا مایع که مصادیق مختلفی دارد از آب و سرکه ، شراب ، گلاب و ... اما مفهوما با هم اختلاف دارند . ما باید بین مفهوم و مصداق فرق بگذاریم  و مصادیق مختلف را ذیل یک لغت نشماریم.

  بنابراین واژة «ولی» فقط به معنای «سرپرست » هست و دیگر معانی که برای او بیان نموده اند؛ از مستلزمات و از مصادیق ولایت می باشد .

دلیل بر مدعای ما این است که اگر گفتیم که «ولی» به معانی دیگر هم آمده است یعنی قائل به اشتراک لفظی شدیم در این صورت بین معانی ترادف می باشد مثلا اگر گفتیم که «ولی»به معنای «ناصر» هست ، پس بین «ولی» و «ناصر» ترادف وجود دارد و باید بتوان هر واژه را جای دیگری استعمال کرد ، این درحالی است که استعمال این لغت به جای یکدیگر صحیح نیست .

مثلا نمی توانیم «ولی» را جای «ناصر» به کار ببریم به این دلیل که ، برخی از مکانها است که بچة  کوچک هم یاری رساننده پدر می باشد؛ در حالی که نمی توانیم بگوییم که بچة کوچک «ولی» پدر هست .

دلیل دوم بر این مدعا این می باشد که اگر قائل شدیم که «ولی» دارای معانی متعدد می باشد باید برای روشن شدن معنای مورد نظر ، از قرینه استفاده شود مانند کلمة «عین» می باشد که هفتاد معنا دارد و هنگام استفاده از «عین» باید قرینه در کلام باشد تا معنای مقصود را مشخص کند.

 



[1] زمخشرى، محمود بن عمر، أساس البلاغة - بیروت، چاپ: اول،ص689 .

[2] راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن - بیروت، چاپ: اول ص885 .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.