عصمت در کتب لغت از واژه «عصم» و به معناى «منع» است.( لسان العرب: 12/ 403؛ تاج العروس: 17/ 482)اما در فرهنگهاى قرآنى معناى «مسک»- یعنى نگهدارى- نیز براى آن ذکر شده است.
خداى تعالى از قول فرزند نوح مىفرماید
ویژگی سوم خلیفه از دیدگاه شیعه عصمت می باشد
عصمت در کتب لغت از واژه «عصم» و به معناى «منع» است.( لسان العرب: 12/ 403؛ تاج العروس: 17/ 482)اما در فرهنگهاى قرآنى معناى «مسک»- یعنى نگهدارى- نیز براى آن ذکر شده است.
خداى تعالى از قول فرزند نوح مىفرماید:
«قالَ سَآوی إِلى جَبَلٍ یَعْصِمُنی مِنَ الْماءِ قالَ لاعاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّه» (سوره هود: آیه 43)
[پسر نوح] گفت: به کوهى پناه مىبرم که مرا از [غرق شدن در] آب حفظ کند.
[حضرت نوح]: امروز هیچ نگهدارندهاى در مقابل امر خداوند وجود ندارد.
در آیهاى دیگر آمده است:
«وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّه جَمیعًا وَلا تَفَرَّقُوا»( سوره آل عمران: آیه 103.)
و همگى به ریسمان الاهى تمسک جویید و متفرق نشوید.
با توجه به این دو آیه معنای «عصم » همان مسک می باشد . و همچنین مىتوان گفت «عصمت» نیرویى است که انسان را از حرکت به سمت خطا باز مىدارد، نه آن که فقط به هنگام لغزش مانع وى شود.
عالمان شیعه با توجه به نگرشی که داشته اند هر یک از علماء تعریف خاصی از عصمت کرده اند که ما به برخی از انها شاره می کنیم .
شیخ مفید رحمه اللَّه در تعریف «عصمت» مىنویسد:
العصمة لطف یفعله اللَّه تعالى بالمکلف بحیث یمتنع منه وقوع المعصیة وترک الطاعة مع قدرته علیهما (النکت الإعتقادیة: 37)
«عصمت» لطفى است که خداى تعالى در حق مکلف روا مىدارد به طورى که وقوع گناه و ترک اطاعت از او ممتنع مىگردد، هر چند که بر انجام آن قدرت دارد.
علامه حلّى رحمه اللَّه نیز در این باره مىگوید:
العصمة لطف خفیّ یفعل اللَّه تعالى بالمکلّف، بحیث لا یکون له داع إلى ترک الطاعة وارتکاب المعصیة، مع قدرته على ذلک (النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر: 89)
عصمت لطفى پنهان است که خداوند در حق مکلف روا مىدارد به طورى که وى، با وجود قدرت بر انجام معصیت، انگیزهاى بر ترک طاعت و ارتکاب معصیت نداشته باشد.
منشأ اعتقاد اهل سنّت درباره عصمت پیامبران
اهل سنت بر عدم عصمت پیامبران معتقدند و به برای این ادعای خود دلائلی را بیان کرده اند که ما آنها را می اوریم و مورد بررسی قرار می دهیم .
عدم عصمت حضرت ابراهیم
اهل تسنّن دروغ، معصیت، فسق و حتى کفر را براى پیامبران جایز مىدانند. آنان داستانهایى در کفر و فسق برخى از انبیاء نقل کردهاند که از آن جمله مىتوان به حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام اشاره نمود که امورى همچون درخواست شفاعت براى کافر و دروغ گویى به ایشان نسبت داده شده است.
ابوهریره به نقل از پیامبر مىگوید:
یلقى إبراهیم أباه آزر یوم القیامة وعلى وجه آزر قترة وغبرة فیقول له إبراهیم ألم أقل لک لا تعصنی؟ فیقول أبوه: فالیوم لا أعصیک، فیقول إبراهیم: یا رب، إنک وعدتنی أن لا تخزینی یوم یبعثون فأی خزی من أبی الأبعد فیقول اللَّه تعالى: إنّی حرمت الجنة على الکافرین (صحیح البخاری: 4/ 110)
ابراهیم علیه السلام پدرش آزر را در روز قیامت ملاقات مىکند در حالى که چهره او گرفته و غبارآلود است. ابراهیم علیه السلام به او مىگوید: آیا به تو نگفتم که از من سرپیچى نکن؟ پدرش مىگوید: امروز از تو سرپیچى نمىکنم. ابراهیم خطاب به خداوند مىگوید: پروردگارا، به من وعده کردى که مرا در روز رستاخیز خوار نسازى و کدام خوارى بالاتر از پدرم که هلاک شده است. خداى تعالى مىفرماید: من بهشت را بر کافران حرام کردهام.
در این حدیث دو امر باطل وجود دارد:
نخست این که پدر حضرت ابراهیم علیه السلام کافر و اهل جهنم است!
و دوم این که حضرت ابراهیم براى کافر شفاعت کرده است، با این که مىدانسته خداوند متعال کافر را وارد بهشت نمىکند.
روشن است که درخواست امرى بر خلاف اراده خداوند با عصمت ناسازگار است، به همین جهت برخى از عالمان اهل سنّت حدیث را مردود دانسته و برخىکوشیدهاند به گونهاى آن را توجیه کنند. ابن حجر پس از نقل حدیث و بحث پیرامون آن مىنویسد:
وقد استشکل الإسماعیلی هذا الحدیث من أصله وطعن فی صحته فقال بعد أن أخرجه: هذا خبر فی صحته نظر، من جهة أن إبراهیم علم أن اللَّه لا یخلف المیعاد فکیف یجعل ما صار لأبیه خزیاً مع علمه بذلک. وقال غیره: هذا الحدیث مخالف لظاهر قوله تعالى «وَما کانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهیمَ لأَبیهِ إِلّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ للَّهتَبَرَّأَ مِنْهُ» (سوره توبه: آیه 114) انتهى. والجواب عن ذلک أن أهل التفسیر إختلفوا فی الوقت الذی تبرّأ فیه إبراهیم من أبیه ...
وقیل: إنّ إبراهیم لم یتیقّن موته على الکفر بجواز أن یکون آمن فی نفسه ولم یطّلع إبراهیم على ذلک (فتح الباری: 8/ 384- 385)
اسماعیلى (ابوبکر احمد بن ابراهیم جرجانى شافعى، معروف به« اسماعیلى» از بزرگان شافعیه است.) به اصل این حدیث اشکال و در صحت آن تردید کرده است و پس از نقل آن مىگوید: این خبر، خبرى است که در صحت آن تردید وجود دارد، از آن رو که ابراهیم علیه السلام مىداند که خداى تعالى خلف وعده نمىکند، پس چگونه آن چه را بر پدرش مىگذرد خوارى تلقى کرده است؟ دیگرى گفته است این حدیث با ظاهر آیهاى از قرآن مخالف است که مىفرماید: «استغفار ابراهیم براى پدرش نبود مگر به خاطر عهدى که با او کرده بود، ولى چون بر او روشن شد که او دشمن خداست از او بیزارى جست».