امامت در پرتوی عقل و نقل

امامت در پرتوی عقل و نقل

امیر المومنین - ولایت - خلافت - جانشینی- عصمت -
امامت در پرتوی عقل و نقل

امامت در پرتوی عقل و نقل

امیر المومنین - ولایت - خلافت - جانشینی- عصمت -

عصمت 3

  دیدگاه شیعه در مورد عصمت

نظریات فرقه ها را در حد امکان توضیح دادیم و حال به بیان دیدگاه شیعه در مورد عصمت می پردازیم ، شیعه قائل است که همه پیامبران و همچنین ائمه اطهار علیهم السلام از مقام عصمت برخوردارند .

دیدگاه علماء بر این است که اجماع حجت می باشد و علت این اجماع را وجود معصوم می دانند به همین علت باید معصوم از مقام عصمت برخوردار باشد تا ما بتوانیم این اجماع را حجت بدانیم .

دلایل عقلی بر عصمت

اولین دلیلی که اهل شیعه بر عصمت پیامبران و جانشینان انها قائل است ، دلیل عقلی می باشد .

مشخص و واضح است که ... 

 دیدگاه شیعه در مورد عصمت

نظریات فرقه ها را در حد امکان توضیح دادیم و حال به بیان دیدگاه شیعه در مورد عصمت می پردازیم ، شیعه قائل است که همه پیامبران و همچنین ائمه اطهار علیهم السلام از مقام عصمت برخوردارند .

دیدگاه علماء بر این است که اجماع حجت می باشد و علت این اجماع را وجود معصوم می دانند به همین علت باید معصوم از مقام عصمت برخوردار باشد تا ما بتوانیم این اجماع را حجت بدانیم .

دلایل عقلی بر عصمت

اولین دلیلی که اهل شیعه بر عصمت پیامبران و جانشینان انها قائل است ، دلیل عقلی می باشد .

مشخص و واضح است که نصب پیامبران و جانشین آنها عبث نمی باشد و از این کار خداوند غرض مهمی دارد . این غرض با عصمت تأمین می شود و اگر عصمت نباشد این هدف  حاصل نمی باشد پس نبی و امام باید معصوم باشد .

خواجه نصیر در تجرید می نویسد :

عصمت در نبی واجب است تا اطمینان به او حاصل شود ودر  نتیجه غرض از فرستاده شدن او حاصل شود . (. کشف المراد فی شرح تجرید الإعتقاد: 471.)

اری خداوند مستقیم نمی تواند با بندگان ارتباط بر قرار کند ناچارا باید واسطه ای باشد واین واسطه نمی تواند از ملائکه باشد به این دلیل که باید نبی و امام الگو عملی برای انسانها باشد به همین علت باید از جنس آنها باشد تا انسانها بتوانند در عمل از آنها الگو بگیرند و این واسطه را باید خداوند خودش تعیین و نصب کند و هیچ کس در این کار شایستگی دخالت ندارد و خداوند نبی و امام را نصب کرده است و هیچ کوتاهی از جانب خداوند نمی باشد و خداوند از این نصب غرضی داشته است و خواهان تحقق آن می باشد و تامین این هدف و غرض متوقف بر اطمینان مردم به آن امام الهی است و اگر مردم به امام اعتماد نکرده و او را قبول نداشته باشند ، غرض الهی محقق نمی شود .

دومین دلیل اعتبار سنت در گرو عصمت هست

مرحوم شهید ثانى مى‏نویسد:

وأمّا علم الحدیث فهو أجلّ العلوم قدراً وأعلاها رتبة وأعظمها مثوبةً ...وهو ما أضیف إلى النبی وإلى الأئمة المعصومین قولًا أو فعلًا أو تقریراً أو صفة حتى الحرکات والسکنات والیقظة والنوم(منیة المرید: 369- 370)

علم حدیث پس از قرآن بالاترینِ علوم از نظر قدر و منزلت، برترینِ علوم از نظر رتبه و جایگاه، و عظیم‏ترینِ علوم از نظر اجر و پاداش است ... آن علم برگرفته از پیامبر و امامانى است که در گفتار، کردار، تقریر و یا صفتى از صفات هم‏چون حرکات، سکنات، خواب و بیدارى معصوم هستند.

 

در بیان این سخن شهید ثانى باید گفت: دین مقدس اسلام بر سه محور اساسى استوار است:

یکم: اعتقادات؛

دوم: احکام؛

سوم: اخلاق.

اگر کسی این محورها را داشته باشد فقیه است و هر سه محور را از قرآن اخذ می کند . قرآن کلام خدا و مورد قبول تمامى مسلمانان است و سنّت مجموعه عقائد، احکام و آدابى است که از رفتار، گفتار و تقریر پیامبر و جانشینان او علیهم السلام سرچشمه مى‏گیرد. پس پیامبر اکرم و امام باید در قول، فعل و تقریر معصوم باشند تا بتوان سنّت را منبع معتبر و مورد اعتمادى براى اخذ دین برشمرد.

در قرآن عمومات، اطلاقات و مجملات فراوانى وجود دارد که مخصّصات، مقیّدات و مبیّنات آن‏ها در سنّت بیان شده است. پس در فهم قرآن و احکام آن به سنّت نیازمندیم؛ سنتى که باید به شخصى معصوم مستند باشد تا رفتار و گفتار و حتّى تقریر (سکوتى که از آن رضایت استفاده شود) او حجّت و مورد اعتماد باشد. محال است پیامبر و امامى که از طرفى منصوب از جانب خداوندند و حجت او بر خلق، اما از طرفى دیگر از آنان خطا، سهو و نسیان سر بزند.

سومین دلیل چیزی است که در نزد عقلائ معروف است و آن قاعده «فاقد الشی‏ء لا یعطی»؛ یعنی کسى که ندارد چگونه ببخشد؟!

مرحوم علامه مجلسى در این باره مى‏فرماید:

واعتقادنا فیهم أنهم موصوفون بالکمال والتمام والعلم من أوائل أمورهم إلى أواخرها، لا یوصفون فی شی‏ء من أحوالهم بنقص ولا جهل (بحار الأنوار: 11/ 72، به نقل از الإعتقادات فی دین الإمامیّة: 96.)

اعتقاد ما درباره معصومین این است که ایشان موصوف به کمال و تمام در تمامى امور و موصوف به علم از ابتداى عمر تا آخر آن هستند، و هرگز و در هیچ جهتى از احوالاتشان نقصى وجود ندارد.

بر اساس این عبارت، معصوم هیچ گاه به نقص، جهل، انحراف، سهو، خطا و فراموشى دچار نمى‏شود؛ زیرا کار نبى یا امام رساندن بشریّت به کمال است، پس چگونه کسى که ناقص است مى‏تواند دیگران را به کمال برساند؟ جاهل چگونه مى‏تواند به دیگران علم بدهد؟ و کسى که ندارد چگونه ببخشاید؟

در نتیجه آن که هدایت دیگران را بر عهده دارد، باید داراى تمامى کمالات بوده و از هر نقصى مبرا باشد و این همان معصوم است. پس با نبود عصمت، هدایتى حاصل نمى‏شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.