امامت در پرتوی عقل و نقل

امامت در پرتوی عقل و نقل

امیر المومنین - ولایت - خلافت - جانشینی- عصمت -
امامت در پرتوی عقل و نقل

امامت در پرتوی عقل و نقل

امیر المومنین - ولایت - خلافت - جانشینی- عصمت -

دو روایت دیگر بر عصمت

  یکی از روایت هایی که دال بر عصمت است این روایت می باشد که داستانی به این شرح دارد:

پیامبر یک لشکر به یمن به فرماندهی خالد بن ولید و لشکری دیگر به فرماندهی امیر المومنین علیه السلام به یمن رهسپار کردند و دستور دادند که زمانی که این دو لشکر به هم رسیدند فرمانده ی هر دو لشکر امیر المومنین علیه السلام باشد .

در این جنگ، لشکریان اسلام به فرماندهى امیر المؤمنین علیه السلام به ... 

 یکی از روایت هایی که دال بر عصمت است این روایت می باشد که داستانی به این شرح دارد:

پیامبر یک لشکر به یمن به فرماندهی خالد بن ولید و لشکری دیگر به فرماندهی امیر المومنین علیه السلام به یمن رهسپار کردند و دستور دادند که زمانی که این دو لشکر به هم رسیدند فرمانده ی هر دو لشکر امیر المومنین علیه السلام باشد .

در این جنگ، لشکریان اسلام به فرماندهى امیر المؤمنین علیه السلام به پیروزى رسیدند. یکى از غنائم جنگى دختر یا زن جوانى بود که امیرالمؤمنین علیه السلام او را براى خود اختیار کردند.( البته این موضوع محل تأمل است، ولى چون در اینجا موضوع بحث ما نیست، از پرداختن به آن‏ خود دارى مى‏کنیم) از آنجایی که خالد بن ولید با امیرالمؤمنین دشمنى خاصى داشت، به همراه «بُریده»- که او نیز به کدورتش با على علیه السلام اقرار مى‏کند- و عده‏اى دیگر دور هم جمع شده، می خواستند که خبر این قضیه را به عنوان نقطه ضعفی از على علیه السلام به پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه وآله برسانند.خالد نامه ای نوشت و دست برید داد و سه نفر را همراه وی کرد تا به سرعت خود را به مدینه رساندند و در آن جا با همراهی و هماهنگی برخی دیگر امیر المومنین را نزد رسول اکرم صلی الله علیه واله کوچک کنند . تا اینکه امیرالمومنین علیه السلام را از چشم پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بیاندازد .

آن چهار نفر به ترتیب برخاسته و درباره امیرالمؤمنین علیه السلام و عمل‏کرد او بدگویى کردند. پاسخ پیامبر به آن‏ها بسیار شنیدنى است. در روایات آمده است:

فأقبل إلیهم رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه وآله والغضب فی وجهه فقال: ما تریدون من علی (السنن الکبرى( نسائى): 5/ 133/ ش 8474)

پیامبر در حالى که چهره‏اش غضب‏ناک بود به آنان رو کرد و فرمود: از [جانِ‏] على چه مى‏خواهید؟

بریده که خود یکى از چهار خبرچین است، حال پیامبر را این گونه توصیف مى‏کند:

فرأیت رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه وآله غضب غضباً لم أره غضب مثله إلّایوم قریظة والنضیر، فنظر إلیّ فقال: یا بریدة، أحبّ علیاً، فإنّما یفعل ما یؤمر به.

قال: فقمت وما من الناس أحد أحبّ إلیّ منه (سنن الترمذی: 5/ 296/ ش 3796؛ کنز العمّال: 11/ 599/ ش 32883)

رسول خدا چنان غضبى کرد که هرگز مثل آن دیده نشده بود مگر در روز [واقعه یهودیان‏] [بنو] قریظه و [بنو] نضیر. آن گاه رسول خدا به من نگاه کرد و فرمود: اى بریده، على را دوست بدار، زیرا فقط على هر آن چه را که به او امر شده است انجام مى‏دهد. [بریده‏] گفت: برخاستم در حالى که محبوب‏ترین مردم در نزد من [على بن ابى طالب‏] شد.

ابن عساکر نیز از قول بریده چنین روایت مى‏کند:

فنظر إلیّ فقال: یا بریدة، إنّ علیاً ولیّکم بعدی، فأحبّ علیّاً، فإنّه یفعل ما یؤمر(سنن الترمذی: 5/ 296/ ش 3796؛ کنز العمّال: 11/ 599/ ش 32883)

پیامبر به من نگاه کرد و آن‏گاه فرمود: اى بریده، پس از من على سرپرست شماست، از این رو او را دوست بدار، زیرا به درستى که او هر چه انجام دهد امر [الاهى‏] است.

بنابر این روایت هر آنچه که امیر المومنین علیه السلام انجام دهند از سخن گفتن ، شمشیر کشیدن ، و یا در خانه نشستند همه و همه به فرمان الهی می باشد و این فقط با عصمت همراه می باشد .

خداى تعالى‏ در قرآن در وصف ملائکه و عبودیت آنان نزد خویش مى‏فرماید:

«بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ* لایَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ» (سوره انبیاء: آیه 26- 27)

بلکه آنان بندگانى گرامى هستند، در گفتار بر او پیشى نمى‏گیرند و آنان فقط به فرمان او عمل مى‏کنند.

از جمله شواهد بر این معنا، کلام امیرالمؤمنین علیه السلام است. آن حضرت در سال روز غدیر خم، در شهر کوفه خطبه‏اى مفصّل ایراد کردند و در ضمن آن فرمودند:

وأنّ اللَّه تعالى اختصّ لنفسه بعد نبیّه صلّى اللَّه علیه وآله من بریّته خاصّة علّاهم بتعلیته، وسما بهم إلى رتبته، وجعلهم الدّعاة بالحقّ إلیه، والأدلّاء بالإرشاد علیه لقرن قرن وزمن زمن.

أنشأهم فی القدم قبل کلّ مذرو ومبرو أنواراً أنطقها بتحمیده، وألهمها شکره وتمجیده، وجعلها الحجج على کلّ معترف له بملکة الرّبوبیّة وسلطان العبودیّة.

واستنطق بها الخرسات بأنواع اللّغات بخوعاً له، فإنّه فاطر الأرضین والسّموات.

وأشهدهم خلقه، وولّاهم ما شاء من أمره.

جعلهم تراجم مشیئته، وألسن إرادته، عبیداً لا یسبقونه بالقول وهم بأمره یعملون، یعلم ما بین أیدیهم وما خلفهم ولا یشفعون إلا لمن ارتضى وهم من خشیته مشفقون  (مصباح المتهجّد: 753- 754؛ بحار الأنوار: 94/ 113- 114)

خداوند متعال پس از پیامبرش، عده‏اى از مخلوقاتش را به خود اختصاص داد و آنان را به بزرگوارى‏اش خودش برترى داد و ایشان را بسان مرتبه خود نام نهاد و آنان را دعوت کنندگان به حقى که به سوى خودش مى‏خوانند قرار داد. خداوند راهنمایان [به راه‏] هدایتش در هر قرن قرنى و هر زمان زمانى قرار داد و آن‏ها را پیش از آن که خلقى را خلق کند به وجود آورد و ایشان را انوارى قرار داد که ستایش او مى‏کردند، شکر و تمجیدش را به آن‏ها الهام مى‏نمود و آن‏ها را بر همه کسانى که به فرمان‏روایى خداوند متعال و بندگى خود اقرار مى‏کردند حجت قرار داد. به واسطه آنان زبان‏هاى گنگ را به سخن گویى در انواع لغت‏ها به جهت پذیرش [ربوبیّت‏] قادر ساخت، چرا که او خالق زمین‏ها و آسمان‏هاست و آنان را شاهد بر خلق‏ [مخلوقات‏] خود قرار داد و به ایشان در آن چه از امرش تعلق گرفته بود ولایت داد.

آن‏ها را بازگو کنندگان مشیت و ترجمان اراده خود قرار داد [و با تمام این اوصاف‏] آنان بنده [او] هستند.

در گفتار بر او پیشى نمى‏گیرند و [فقط] به فرمان او عمل مى‏کنند. (هر آن چه از ازل کرده و تا ابد مرتکب شوند را خدا مى‏داند و از کسى شفاعت نمى‏کنند، مگر آن که خدا از او راضى باشد و پیوسته از ترس خداوند متعال بیم‏ناک و هراسان هستند).

آرى، با وجودى که اینان مقام و عظمتى بالا و والا دارند، اما هرگز بر خداوند پیشى نمى‏گیرند و خود را در برابر پروردگار بنده و عبد مى‏شمارند. تمام حرکات و سکنات آن‏ها انعکاس خواسته الاهى است و ایشان در همه حال عبد خداوندند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.