امامت در پرتوی عقل و نقل

امامت در پرتوی عقل و نقل

امیر المومنین - ولایت - خلافت - جانشینی- عصمت -
امامت در پرتوی عقل و نقل

امامت در پرتوی عقل و نقل

امیر المومنین - ولایت - خلافت - جانشینی- عصمت -

آیه مباهله 1

 

آیه مباهله

یکی از آیاتی که به ولایت بلافصل امیر المومنین علیه السلام دلالت دارد ، آیه مبارکه مباهله می باشد که خداى تعالى خطاب به رسول خویش مى‏فرماید:

«إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ* الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلَا تَکُنْ مِنْ الْمُمْتَرِینَ* فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنْ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ* إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ* فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِالْمُفْسِدِینَ» (سوره آل عمران: آیه 59- 63)

همانا مَثل عیسى نزد خدا هم‏چون مَثل آدم است که او را از خاک آفرید، سپس به او فرمود باش، پس موجود شد. حق از جانب پروردگار تو است، از این‏رو از دودلان مباش. پس هر کسى درباره او [عیسى‏] بعد از آن‏که بر تو [به واسطه وحى‏] علم و آگاهى آمد مجادله کند، بگو: بیایید ما پسرانمان را و شما پسرانتان، و ما زنانمان را و شما زنانتان را، و ما نفوسمان  را و شما نفوستان را دعوت کنیم. سپس یکدیگر رانفرین نماییم، آن‏گاه لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم. همانا این از داستان‏هاى حق است و خدایى جز اللَّه نیست و او شکست‏ناپذیر و داناست؛ پس اگر از حق روى بگردانند [بدانند] که همانا خداوند به حال مفسدان آگاه است.

پیرو این دستور 

 

آیه مباهله

یکی از آیاتی که به ولایت بلافصل امیر المومنین علیه السلام دلالت دارد ، آیه مبارکه مباهله می باشد که خداى تعالى خطاب به رسول خویش مى‏فرماید:

«إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ* الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلَا تَکُنْ مِنْ الْمُمْتَرِینَ* فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنْ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ* إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ* فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِالْمُفْسِدِینَ» (سوره آل عمران: آیه 59- 63)

همانا مَثل عیسى نزد خدا هم‏چون مَثل آدم است که او را از خاک آفرید، سپس به او فرمود باش، پس موجود شد. حق از جانب پروردگار تو است، از این‏رو از دودلان مباش. پس هر کسى درباره او [عیسى‏] بعد از آن‏که بر تو [به واسطه وحى‏] علم و آگاهى آمد مجادله کند، بگو: بیایید ما پسرانمان را و شما پسرانتان، و ما زنانمان را و شما زنانتان را، و ما نفوسمان  را و شما نفوستان را دعوت کنیم. سپس یکدیگر رانفرین نماییم، آن‏گاه لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم. همانا این از داستان‏هاى حق است و خدایى جز اللَّه نیست و او شکست‏ناپذیر و داناست؛ پس اگر از حق روى بگردانند [بدانند] که همانا خداوند به حال مفسدان آگاه است.

پیرو این دستور ، رسول مکرم اسلام همراه امیر المومین و امام حسنن و امام حسین و حضرت صدیقه کبری علیهم السلام برای مباهله با مسیحیان نجران خارج شدند .

نگاهی کوتاه به داستان مباهله‏

پیامبر اکرم به اصقف نجران نامه نوشت و ایشان و ساکنان آن منطقه را به ایین اسلام دعوت نمود ، از همین رو آنان جمع شدند تا در این باره تصمیم‏گیرى کنند.

تعدادی از جمله «کرز بن سبر حارثى» و «جهیر بن سراقه بارقى» اصرار بر جنگ با پیامبر داشتند و عده‏اى هم‏چون «عاقب» و «سید» که از جنگ با پیامبر خدا صلى اللَّه وعلیه وآله هراس داشتند، به عافیت‏طلبى رأى دادند.

اسقف اعظم که «حصین بن علقمه»نام داشت آنان را از جنگ بر حضر داشت چون علاوه بر حضرت عیسی به پیامبر اکرم هم ایمان داشت .بالاخره پیشنهاددیدار با پیامبر را دادند  آنها به مدینه آمدند و پیامبر هم در مسجد حضور داشت بعد از سه روز پیامبر ، آنها را به اسلام دعوت کرد ، آنها گفتند که ایی پیامبر تمام صفاتی که برای پیامبر بعد عیسی در کتتب آمده را داری الا یک صفت که بسیار مهم است رسول خدا صلى اللَّه علیه وآله فرمود: آن صفت چیست؟

عرض کردند: آن صفت این است که پیامبر بعد از مسیح ، حضرت مسیح را تصدیق می کند و به او ایمان دارد . ولی تو او را تکذیب می کنی .

پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه وآله فرمود: «من او را صادق مى‏دانم، او را تصدیق مى‏کنم، به او ایمان دارم و گواهى مى‏دهم که او پیامبرى بود که از سوى پروردگارش فرستاده شده بود؛ اما مى‏گویم او بنده خدا است و هرگز اختیار سود و زیان و قدرت مرگ و زندگانى و برانگیخته و زنده شدن خود را ندارد».

نصارا عرض کردند: آیا بنده مى‏تواند کارهایى را که او به جا مى‏آورد، به جا آورد؟ آیا پیامبران قدرت قاهره‏اى را که او دارا بود، دارا بودند؟ آیا او نبود که مردگان را زنده و نابینایان و مبتلایان به بیمارى پیسى را بهبود مى‏بخشید و از آن چه در دل نهان مى‏داشتند و در منزل اندوخته بودند، خبر مى‏داد. آیا جز خداوند- عزّوجلّ- یا پسر او مى‏تواند این کارها را بکند؟

رسول خدا صلى اللَّه علیه وآله فرمود: «برادرم عیسى- همان طور که گفتید- مردگان را زنده مى‏کرد و مبتلایان به نابینایى و پیسى را شفا مى‏داد و از آن چه در دل مردم مى‏گذشت و یا در خانه‏هایشان اندوخته بودند خبر مى‏داد؛ ولى همه این‏ها به اذن خداوند عزّوجلّ بود و او بنده خدا است و بندگى براى او عار و ننگ نیست و خود او نیز از پذیرش آن سرپیچى نمى‏نمود؛ زیرا حضرت عیسى علیه السلام از گوشت، خون، مو، استخوان، پى و چیزهایى دیگر تشکیل شده است و غذا مى‏خورد و تشنه مى‏گشت و به دنبال حوائج خود مى‏رفت؛ ولى پروردگار او خداى بى‏همتا و حقى است که هیچ چیز همسان و مشابه او نیست».

عرض کردند: کسى مثل او را به ما نشان ده که بدون پدر متولد شده باشد؟

فرمود: «آفرینش حضرت آدم علیه السلام شگفت‏انگیزتر از او است، زیرا او بدون پدر و مادر به دنیا آمد و اصولًا این گونه نیست که در برابر قدرت خداوند عزّوجلّ آفرینش چیزى بر او آسان‏تر و یا سخت‏تر از چیز دیگر باشد؛ بلکه‏ «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» (سوره یس: آیه 82) تنها کار او هر گاه که چیزى را بخواهد، این است که به آن مى‏گوید موجود شو و آن چیز موجود مى‏شود، و آن گاه این آیه را تلاوت فرمود:

«إِنَّ مَثَلَ عیسى‏ عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» (سوره آل عمران: آیه 59)

مَثَل عیسى نزد خدا همانند مَثَل آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او گفت:

موجود شو، و او به وجود آمد.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.